تجربه اول تدریسم در مدرسه به سال اول دوره فوق لیسانس ریاضیم برمی گردد. دبیرستانی غیرانتفاعی با حدود 15 دانش آموز در هر کلاس. مکان مدرسه مثل خیلی از غیرانتفاعی های اوایل دهه هشتاد خانه ای اجاره ای بود. مدرسه حیاط نداشت! و به نظر من این بزرگترین ضعف مدرسه بود.

تقریبا هر روز با بچه ها و مدیر بحثم می شد و در نهایت هم به خاطر یکی از بچه ها مرا از مدرسه اخراج کردند.

 این تجربه باعث شد تا مدتها تمایلی به تدریس در مدرسه نداشته باشم.

ولی حالا بعد از 8 سال دوباره به مدرسه برگشتم. این بار اوضاع خیلی فرق می کند دبستانی دولتی با حیاطی بزرگ. آن قدر بزرگ که فقط 3دور، دور حیاط دویدن من را از پا انداخت!

خیلی حیاط مدرسه را دوست دارم. بیشتر از بچه ها منتظر زنگ تفریحم.