کلاس درس نظریه اعداد بخشی از جریان طبیعی و پیوسته زندگی است. این را برای این می گویم که نمی توانی دقیقا مشخص کنی کلاس از این لحظه شروع می شود و در این لحظه به پایان می رسد. در بین درس خیلی جاها به تاریخ ریاضی اشاره می شود. این تذکرها به موقع است و این حس را در دانشجویان ایجاد می کند که دارند یک دنیای پویا را تجربه می کنند.

این اشارات مناسب، از تسلط بسیار خوب مدرس کلاس بر تاریخ ریاضی ناشی می شود. برای نمونه، وقتی می خواست بچه ها اعداد را به جای این که به شکل باقی مانده نگاه کنند به صورت همنهشتی ببینند، به سختی ایجاد این نگاه در تاریخ ریاضیات که نزدیک به ۱۰۰ سال طول کشیده اشاره کرد تا احیانا دانشجویان احساس حقارت نکنند!

برای حل تمرین از دانشجویان می خواهد شماره ای رابگویند تا آن شماره پای تخته بیاید. وقتی بچه ها اعداد فرما و مرسن را خوانده بودند از آنها می خواست برای شماره، عدد اول فرما یا مرسن بگویند. این عمل حس وجود این اعداد را در بچه ها تقویت می کرد.

وقتی در روز دانشجویان، کسی پای تخته میاید، اولین سوالی که از او می پرسد این است که کدام قسمت برایت هیجان انگیزتر بود، همان را حل کن. به نظر من این سوال تاثیر خوبی در نگاه عمیق تر دانشجویان به قضیه ها و سوال های کتاب دارد.

هنگام اثبات قضایا روز فوران انتقال این حس هاست. تاکنون سه مبحث اصلی سرکلاس بحث شده است. سه تایی های اقلیدسی، معادلات پل و تقابل مربعی. که در اولی و آخری بیشتر مطالب مربوط به صورت قضیه ها و اثبات آنها را دانشجویان خودشان حدس زدند و اثبات کردند. ولی در معادلات پل بیشتر مطلب را مدرس کلاس اثبات کرد. وقتی سه تایی های اقلیدسی و تقابل مربعی درس داده می شد، احساس می کردم شاهد یک جریان طبیعی در کلاس هستم.

ولی هنگام تدریس معادلات پل انگار شاهد یک فیلم یا بهتر بگویم یک تئاتر بودم. این نمایش برایم جذاب بود. طوری که وقتی هم گروهیم گفت که کلاس بعدیمان دیر می شود، جواب دادم"بذار ببینیم آخرش چی میشه".ولی احساس آرمش و پویایی دو قسمت دیگر را برایم نداشت.

البته مدرس کلاس نقشش را در این نمایش بسیار خوب ایفا کرد. به گونه ای اگر نمی دانستم فکر می کردم ید طولایی در روش سخنرانی دارد. بعد از کلاس هم ابراز می کرد که این نوع تدریس انرژی زیادی به او داده و الان است که می فهمد چرا مدرسین ریاضی دست از سر این روش سخنرانی در کلاس برنمی دارند.

ولی نمی دانم چرا گاهی بچه ها آن حسی که انتظار می رود را درک نمی کند. قطعا من چیزی تحت عنوان حس سنج ندارم تا حس های آنان را اندازه بگیرم. ولی گاهی بی علاقه ای آنها به حل مسئله این دیدگاه را درمن تقویت می کند.

الان درباره نداشتن حس بچه ها، دچار تردید شدم. با چند نفرشان که صحبت کردم نسبت به روند کلاس ابراز علاقه زیاد می کردند.  ولی مدرس کلاس معتقد است که مدت زیادی طول کشیده تا متوجه شود که ممکن است دانشجویان از کلاس لذت ببرند ولی چیزی یاد نگیرند. من تاکنون چنین تجربه ای نداشتم.شما چطور؟ تا حالا پیش آمده از کلاس ریاضی لذت ببرید ولی مطلب ریاضی موردنظر را یاد نگیرید.

پ.ن. این روزها افتادم به مقاله خواندن. خواندن مقاله طوری است که هر چه می خوانی تشنه تر می شوی. ولی تلاش می کنم آن اندازه نخوانم که مانع فکرکردن خودم شود. سعی می کنم خلاصه این مقاله ها را به طور جداگانه برای علاقمندان در وبلاگ بگذارم.

پ.ن. به خاطر تاخیر در گذاشتن پست از همه خوانندگان مشتاق عذر می خواهم. چند روزی رفته بودم ولایت و درگیر مسابقه جدید خانه ریاضیات و دید و بازدیدهای خانوادگی بودم.

می دانم که چقدر منتظر پست جدید بودید!